ما چهار نفر

یادداشتهای محل کار ما...

ما چهار نفر

یادداشتهای محل کار ما...

تقدیر

ای که تقدیر تو را دور ز من ساخت سلام !

نامه ای دارم از دورترین فاصله ها

چند شب بود که من خواب تو را می دیدم

خواب دیدم که فراری هستی

می گریزی از شهر

پاسبانان همه جا عکس تو را می کوبند

جارچی ها همه جا نام تو را می خوانند

در همه کوی و گذر قصه تبعید تو بود

مردم و تیر و تفنگ ، اسب های چابک

متهم : قاتل گلهای سفید

جایزه : یک گل رز

و تو می دانی که من عاشق گلهای رزم

دوست دارم بنویس .... به کجا خواهی رفت ؟

مردم شهر چرا در پی تو می گرددند؟

نگرانت شده ام ، بی جوابم مگذار!

پشت پاکت بنویس متهم قاتل گلهای سفید ....

تو که میدانی من عاشق گل های رزم ! 

عکاس باشی

نظرات 2 + ارسال نظر
آن شرلی ی مادر! جمعه 4 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:38 ق.ظ

همین الان برو صندوق پستی خونتونو چک کن.ولی اول بگو در ۲۵ آگوست،ساعت 11 و 14 دقیقه شب کجا بودی و با کی چی کار می کردی؟! بی خودی هم منو بهانه نکن وگرنه لو ت می دم که بدجوری عاشق بابی شدی و به خاطر اونه که در به در دنبال گل رز می گردی.

امضا:قاتل گل های سفید!

فامیل دور..! یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ب.ظ http://www.madadkarejavan.blogfa.com

سلام.
آقای مجری؟ من الان از این شعر خوشم اومد چه شکلی ام؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد