ما چهار نفر

یادداشتهای محل کار ما...

ما چهار نفر

یادداشتهای محل کار ما...

میثم کوچولو هم می رود

اگه غیبت ما طولانی شد فقط به دلیل مشغله زیاد و وقت کم بود امروز صبح سرچر جون گفت بیا پست بنویسم بعد از کلی تو بنویس نه تو بنویس به این نتیجه رسیدم که من بنویسم ولی اصلا نمی دونم چی بنویسم . یعنی می دونم موضوع که می خوام بنویسم چی هست ولی نمی دونم چه جوری بنویسم .

امروز دوتا خبر دارم که هر جفتش تازه است .خبر اول در رابطه با آن شرلی هست که یه جورایی داره زندگیش تغییر می کنه .

و خبر دوم در رابطه با میثم پسر همسایه بغلی ما توی دفتر هست اون داره از اینجا می ره درست یک سال اینجا بود و با تنها کسایی که توی دفتر حال می کرد ما سه تا بودیم ولی حالا داره می ره توی این چند سال که اینجا بودم آدمهای زیادی  اومدن و رفتن و تنها کسانی که  از رفتنشون ناراحت شدم آن شرلی بود و بعد هم میثم .پسر خوبی بود البته خیلی هنرمند ا . اگه اینجا می موند واقعا حروم می شد .

خلاصه درسته که می گن هر چیزی دوره ای داره ولی نمی دونم چرا اینجا دوره ما سر نمی آید ما همچنان نشسته ایم و آدمها ایستاده می آیند و می روند .

نظرات 7 + ارسال نظر
سرچر پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:07 ق.ظ

بالاخره همه رفتنی هستن. تا ما رو هم تعدیل نکردن باید خودمون دست به کار بشیم. موافقی نفرات بعدی ما باشیم؟

مدیر یکشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:31 ب.ظ

ای خدا!
آرزومندان رو به ارزویشان برسان

به به جناب مدیر! از این طرفا. به گمانم راه گم کردید. خدا شما رو هم به آرزوتون برسونه!!!

الهه(شاکی) پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:40 ب.ظ http://shaki-real.blogfa.com

سلام
ناخدا باز می گردد...
بالاخره ما هم به آرزومون رسیدیم.
تونستین یه سری هم به ما بزنین.
.
.
.
یا حــــــق

الهه(شاکی) چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:15 ب.ظ http://shaki-real.blogfa.com

سلام
ما داریم کم کم در کلبمون رو می بندیم.
این دم آخری یه سری بهمون بزنین
خوشحال می شیم.
.
.
.
یا حـــــــــق

الهه(شاکی) پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:21 ب.ظ http://shaki-real.blogfa.com

سلام
ممنون که اومدین
تنها دلیلم این بود که برگردن
دیگه دلیلی برای ادامه ندارم.
باز هم ممنونم
موفق باشین
.
.
.
یا حــــــــــق

modir یکشنبه 10 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:05 ب.ظ

chera dige neminevisid . delemoon tang shod?

آن شرلی جمعه 4 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:52 ق.ظ

ببینید منظور عکاس باشی از عبارت" و با تنها کسایی که توی دفتر حال می کرد ما سه تا بودیم" دقیقا اینه که میثم با ما ، یه خورده راحت تر بود از بقیه.و مثلا صبح به صبح می اومد سللام می کرد و بعد از ظهر ها هم خداحافظی(امیدوارم فهمیده باشید راحتی و حال کردن در دفتر ما چه معنایی داره و امیدوارم پروردگار امثال عکاس باشی با این نثر مسجع فنی را مورد عفو و عنایت قرار دهد)
پی نوشت:اگر نمی دانید نثر مسجع فنی چیه،دیگه به من مربوط نیست!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد